- پیش زاده
- آنکه پیشتر متولد شده
معنی پیش زاده - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش زاده
- آنکه پیش تر متولد شده، نسبت فرزندی که زنی از شوهر سابق خود داشته باشد با شوهر فعلی او
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرزند پیر وشیخ ومرشد
آنکه قبلا زاده شده کسی که پیشتر متولد گردیده
بغزاده
بچه دیو دیو نژاد، اسب قوی هیکل و تیز دو
آنونس
سقنقور
ناپاک زاده
برابر نهاده مقابل پس نهاده، از حد متعارف تجاوز داده و بمجاور در آورده
ته مانده، نیمخورده
جامه ای که قسمت جلو آن گشاده باشد مقابل پیش بسته: طبت جامه پیش گشاده دراز دامن، آنچه در برابر گسترده و پهن کرده باشد پیش در نوشته
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
پیشگاه خانه صدراطاقصدر بیت رواق مقابل پس خانه، ایوانی که در مرتبه دوم باشد، بار و چادر و اسباب سفر شاهان و بزرگان که از پیش برند: درتوجه خراسان اهتمام نمود (شاه عباس اول) و در ساعت سعد از مقر سلطنت عظمی پیشخانه همایون بیرون زدند
سقنقور، جانوری دوزیست شبیه سوسمار دارای چهار دست و پا و دم کوتاه که قدش تا ۲۵ سانتی متر می رسد، ریگ ماهی
نوعی حلوا که از آرد و روغن و شیره درست کنند
باقی طعام که در پیش کسی بماند، ته مانده، نیم خورده
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
((پَ دِ))
فرهنگ فارسی معین
فیلم کوتاهی که دربردارنده منتخبی از نماهای حساس و جذاب فیلم اصلی باشد و نمایش فیلم اصلی را در آینده ای نزدیک نوید دهد
تصنیفی که در تماشاخانه پیش از بالا رفتن پرده در جلو سن می خوانند
جلو زدن سبقت گرفتن، ریختن گندم و جو و برنج و جز آن را در طبق و حرکت دادن تا سنگ و شن و کاه آن از دانه ها جدا گردد پیش کردن باد دادن، کشیدن چیزی را بطرف خود با دست و غیرآن
زاده پیر پیر زاده، بهیئت پیران تولد یافته
پیش پرداخت، پولی که پیش از کار کردن به کارگر داده شود، مساعده، عطیه که پیش از خواهش و درخواست کسی به او داده شود، برای مثال ز بس حرص بخشش، نکرده سؤال / به سائل دهد جود او پیش داد (عسجدی - مجمع الفرس - پیش داد)
پی بریده معقور (اسب و مانند آن) : خران گور گریزان تیر هجو منند بداس پی زده و در کمند مانده قفا. (سوزنی)
پی بریده، اسب یا استری که رگ وپی پایش را بریده باشند